خستم،چون همبازي نبوده هيچ وقت و شايد بهترين همبازيم خدا ببوده،من بازي راه مينداختن براي سرگرمي و او امتحان ميکرد براي دلگرميه خودش،توي بازي قول ميدادم ديگه باهاش بازي نکنم ولي باز حوصله ام سر ميرود و بازي پشت بازي...