پاییز در راه است جــــان من... [نوشته ی رمز دار] نوشته شده در جمعه 92/6/29ساعت 10:1 عصر توسط مائده نظرات ( ) | جمعه، سی و یک خرداد نود و دو، کله سحر:) [نوشته ی رمز دار] نوشته شده در سه شنبه 92/6/19ساعت 6:35 عصر توسط مائده نظرات ( ) | در عکس ها و فیلم ها مشهود است:) [نوشته ی رمز دار] نوشته شده در سه شنبه 92/6/19ساعت 6:26 عصر توسط مائده نظرات ( ) | به یک روز نکشیده دلم تنگ می شود... [نوشته ی رمز دار] نوشته شده در یکشنبه 92/6/17ساعت 5:27 عصر توسط مائده نظرات ( ) | آن وقت یک جور حس مثلا جاودانگی به آدم دست می دهد انگار:) [نوشته ی رمز دار] نوشته شده در شنبه 92/6/16ساعت 10:14 عصر توسط مائده نظرات ( ) | پنج ساله شدیم :) [نوشته ی رمز دار] نوشته شده در شنبه 92/6/16ساعت 9:21 عصر توسط مائده نظرات ( ) | اما حیف که به من نیست :) [نوشته ی رمز دار] نوشته شده در دوشنبه 92/6/11ساعت 4:43 عصر توسط مائده نظرات ( ) | امروز را چگونه سَر کنم عزیــــز دل... [نوشته ی رمز دار] نوشته شده در چهارشنبه 92/6/6ساعت 11:22 صبح توسط مائده نظرات ( ) | دخترکمان پدرش را بی اندازه دوست خواهدداشت،مثل روز روشن است برایم [نوشته ی رمز دار] نوشته شده در شنبه 92/5/26ساعت 11:26 عصر توسط مائده نظرات ( ) | برای برق چشمانت زمانی که بی وقفه می خندی، عزیـــز دل :) [نوشته ی رمز دار] نوشته شده در جمعه 92/5/11ساعت 4:43 عصر توسط مائده نظرات ( ) | 1 2 >