ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
   1   2      >
 
+ دوست 


قشنگ بود

سر کلاس نوشتيش؟

البته خيليم قشنگ ملت رفتن تو نخش...

دلم واسه اينکه باهم بشينيم سر کلاس بخنديم خيلي تنگ شده...

پاسخ

تنكس. نه بالا تو اتاقم نوشتم... من نيز!
الان 10 روز است هم ميزنيم ، حل نميشود ، دُرد شد ، حرف ديگري بگو .
پاسخ

اي واااااااي... چشم!

سلام

جا خوردم از اين شعري كه داره مي خونه..................

ولي از ما حل ميشه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پاسخ

چرا جا خورديد؟بقول خوداتون: نيميدونم والله :-دي


از آشنايتون خوشبختم ببخشيد من متوجه بروفايلتون نشده بودم اهل گيلان خيلي با محبت و باصفاند چند تا دوست ديگه در گيلان دارم که با همشون خاطرات خوش داريم

موفقيد موفق تر باشيد

بازم سر بزنيد در قسمت مقاله هاي شخصي نوشته هاي ناقابلي دارم اگه بتونيد از رهنمودهاتون بهره مند ميشم فعلا با اجازه

پاسخ

خواهش ميكنم... سر ميزنم

ببخشيد اگه حمل بر فضولي نيست شما اهل کجايين ؟
پاسخ

به پروفايلم مراجعه كنيد.
تشکر از محبتتون معني پيامتونو نفهميدم ديپلم به پائينم !
پاسخ

!!!!!!!!!!!
سلام نوشته هاي خوبي دارين وقت کردين به من هم سر بزنين مقدمتان گرامي
پاسخ

سلام ... سر زدم.


سلام ممنون که سر زدي و ممنون به خاطر نظراتت

کوتاه و شنيدني

پاسخ

سلام. قابلي نداشت :-دي
اي بابا من ديگه نميدونم کدوم نظز ارسال ميشه؟!!...
پاسخ

ارسال ميشه ... خودتونو ناراحت نكنيد :-دي
واااااااي مائده خانم...شرمندتون شدم بخدا...خدا شاهده الان ديگه فکر کنم ده بارهست که اومدم نظر بدم اما نميدونم چي ميشد در قسمت متن پيام نميشد چيزي تايپ کرد!!...برام عجيب بود...شما هم اچند بار اومده بودي شرمندم کردي و من بازم نتونستم جواب بدمهمون جا در وبم زير نظر شما جواب نوشتم و فقط اميد داشتم تشريف بياري و جوابيمو ببيني...اما نشد متاسفانه...به هر حال خيلي معذرت ميخوام...
پاسخ

گريه نكن زار زار... مياد نظراتتون :-)
عزيزم مرسي كه بهم سر زدي
پاسخ

:-)
سلام مائده خانم
نوشتهات را نتونستم بخونم چون بعضي کلماتش قابل خوندن نيست . حيفم امد دست خالي برگردم . گفتم حالا که اومدم يه نظر هم بنويسم ..و اين هم يک حکايت جالب که بخواني ..

وقتيکه از طرف هارون الرشيد براي بهلول خوان طعامي آوردند بهلول نپذيرفت .گماشتگان خليفه گفتند :غذا را نمي توان بر گردانيد ،بهلول به سگهايي که در آن نزديکي بودند اشاره کرد ،و گفت :جلو آنها بگذاريد تا بخورند .گماشتگان خليفه سخت بر آشفتند و گفتند : به هديه خليفه توهين کردي .

بهلول گفت :آهسته حرف بزنيد که اگر سگها بدانند که اين طعام خليفه است آنها هم نخواهند خورد .

البته اين حکايت در وبلاگ يادداشتک بوده است مي توانيد خودتان سر بزنيد.



پاسخ

سلام... وا! پس بقيه چه جوري مي خونن؟!!!!!!!!!! بهر حال لطف كرديد!
وقتي چيزي در قلبم حل نمي شود
سعي مي کنم در ذهنم حلش کنم
اينگونه خودم را گول مي زنم
پريسا آرام باش مسئله برايت حل شده
است!
پاسخ

همه همينجورين...


سلام

خوشبحالت چون سختيشو با دلخوشي به شيرين بودنش ميشه تحمل كرد

واي به روزي كه تلخ باشه مث من

تلخ تلخم مث يه خارك سبز...

مرسي كه اومدي

مرسي كه خوندي

مرسي كه نظر دادي

پاسخ

آره خيلي شيرينه... قابلي نداشت!


سلام عزيزم. خيلي خوشحالمون کردي که بهمون سر زدي. منور کردي...با کمال افتخار شما رو لينک ميکنيم.

بيشتر بهمون سر بزن

يا علي

پاسخ

سلااااام... لطف ميكني... حتما!
   1   2      >