دستان دلم را به آهستگي
به روي روحم مي کشم
تا احساس آنرا بخوانم
نوک انگشتانم از صداي دلخراش آن
به رعشه مي افتد
به من بگوييد:
در کدامين روز دشوار
زندگي ام را جا گذاشته ام؟
سلام چه عجب
فروغ و تويه وب!!!!!!!!!!!
مرسي آفرين به وب منم بيا ظاهرن يه چيزايي ميدوني خوشحال ميشم بهم سربزنيمو همديگه رونقدكنيم
من سينام چندتاازشعرامو تووبم گذاشتم دوست دارم بيايي هميشه خودداني!!!!!!!!!!؟
بدجوش يعني چي اونوقت؟؟
ديدم اسم دوتا نويسنده توي وبلاگته پس اون يکي کوش؟؟
خداروشکر که اين شکسته بند سايه ش رو سرمونه رفيق...وگرنه چه ميکرديم با اين همه شکست و شکستگي...
قشنگ بود